قطاري سوي خدا ميرفت و همه مردم سوار شدن.
اما وقتي به بهشت رسيدن همگي پياده شدند و فراموش كردند كه مقصود "خدا" بود نه بهشت
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند
دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند
مهرداد اوستا ماه ها افسرده شده و تبدیل به انسانی کم حرف می شود
سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود
و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد
اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید
مقدمه:
در بحث توسل و شفاعت عمده ترين طرف استد لال ما وهابيها هستند آنان معتقدان به توسل و بخصوص شيعيان را مورد شديد ترين حملات قرار داده و مشرک ميخوانند. گرچه اعتقاد به اصل توسل و شفاعت مختص به شيعيان نيست, بلکه در زمان رسول گرامي اسلام هم وجود داشت و همهي فرقه ها و مذاهب اسلامي نيز آن را پذيرفته اند و جزء عقايد پذيرفته شده ميان همهي مسلمانان مي¬باشد. در مقاله حاضر سعي خواهيم کرد تا به طور خلاصه و نظريات علماي اسلام را بررد عقيدهي وهابيت در باره توسل مورد بررسي قراردهيم.
...
دوازدهم دی ماه 1391 مصادف است با دومین سالروز انتصاب حضرت حجۀ الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی(زید عزه) از سوی مقام معظم رهبری مد ضله العالی به سمت نماینده ولی فقیه در استان کردستان و مسول مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور.
دستانم دگر گرمای عشق را باور ندارد سرد است این سرمای حقیقی به عشقهای دروغین شرف دارد . بودن در کنار معشوقی که لحظه لحظه وجودت را نثارش کنی به بی مهریهایش نمیارزد دنیا بی عشق هم آفتابی است گرچه دل من بارانی است ولی پذیرفتن بی کسی بهتر از بودن با کسی است که سهم تو نیست من دگر خواهان بودن با هیچ موجود دنیوی نیستم ...
اعتراف
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
.: Weblog Themes By Pichak :.